داستانی مناسب برای گروه سنی 7 تا 77 سال
جمعآوری جعبه و توپ در شهر مد شده بود! جعبههای رنگارنگ، و توپهای فانتزی. همهی اهالی شهر ومیکیها مشغول جمع کردن جعبه و توپ بودند؛ همه به جز پانچلو.
پانچلو هم برای اینکه از دیگران عقب نیفتد، سعی کرد هر کاری لازم بود انجام دهد تا مثل آنها شود.
او هیچگاه تصور نمیکرد مجبور شود این قدر تلاش کند و از چیزهایی که برایش مهم بودند صرف نظر کند تا صاحب جعبهها و توپهای بیشتری شود.
تا اینکه ایلای، سازنده پانچلو، از این فرصت استفاده کرد تا موضوع مهمی را به او یادآوری کند.
«تو بیش از اینها برایم ارزشمندی چون تو را با عشق ساختهام و همینطور که هستی دوستت دارم»
آیا شما نیز گاهی نیاز دارید که این موضوع به شما یادآوری شود؟