در داستانها آمده است که غولی قدرتمند به واسطه نفرین جادوگر شهر در چراغی
زندانی شده بود، تنها صاحب چراغ جادو میتوانست با دستکشیدن بر چراغ، غول
را از داخل آن خارج نماید. تنها راه شکستهشدن طلسم جادوگر این بود که غول
چراغ آرزوهای صاحب خود را برآورده سازد تا شاید روزی صاحب غول، آرزوی
آزادی او را نماید. این داستان که در میان همگان به «افسانه علاءالدین و
غول چراغ» معروف است تصویرگر آرزوهای ما انسانها برای دستیافتن به
آرزوهایمان به سادهترین روش و به کمک یک نیروی فوق بشری است. ماده شیشه یک
داروی بسیار موثر و قوی است که در افراد مصرفکننده انرژی و لذت زیادی
برای کار و فعالت ایجاد میکند اما اینجا این سؤال مطرح است که این نیروی
فوقالعاده از جنس غول چراغ است که ما را به آرزوهایمان میرساند و یا
اهریمنی خفته است که آنگاه که بزرگ شود و از خواب بیدار گردد دودمان ما را
بر باد خواهد داد. حتماً آرزوی همهی ما این است که خبرهای خوبی در این
رابطه بشنویم شاید اگر هر کدام از ما بتوانیم با مصرف شیشه یک غول چراغ به
دست آوریم اتفاق بسیار خوبی باشد!
بگذارید در این کتاب به صورتی صادقانه به دور از ترساندن و غلوکردن با
شما در مورد این داروی نوظهور صحبت کنیم تا این امکان را در انتهای کتاب
برای شما فراهم آوریم که خود شما قضاوت کنید که داستان از چه قرار است؟